چکیده:
اصل ۵۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یکی از اصول بنیادین در حوزه حفاظت از محیطزیست، بر ضرورت حفظ منابع طبیعی و محیطزیست بهعنوان یک وظیفه عمومی تأکید میکند. این اصل با شناسایی حق بهرهمندی از محیطزیست سالم برای همه نسلها، نقش مهمی در سیاستگذاریهای زیستمحیطی دارد. از سوی دیگر، دیوان عدالت اداری بهعنوان نهادی نظارتی و قضایی، جایگاه ویژهای در تضمین رعایت مقررات زیستمحیطی و رسیدگی به دعاوی ناشی از تخلفات مرتبط با اصل ۵۰ دارد. مقاله حاضر ضمن بررسی ماهیت اصل ۵۰ و نقش آن در نظام حقوق محیطزیست ایران، به تحلیل جایگاه دیوان عدالت اداری در حفاظت حقوق زیستمحیطی و ارائه راهکارهای تقویت عملکرد این نهاد در مواجهه با چالشهای زیستمحیطی میپردازد.
مقدمه:
محیط زیست بهعنوان یکی از ارزشمندترین منابع انسانی، نقشی حیاتی در توسعه پایدار، سلامت عمومی و کیفیت زندگی ایفا میکند. حفاظت از محیط زیست نهتنها در سطح ملی بلکه در حقوق بینالملل نیز به یک اولویت مهم تبدیل شده است. کشورها با تصویب معاهدات و قوانین داخلی، تلاش کردهاند ضمن حفاظت از منابع طبیعی و تنوع زیستی، از تخریب غیرقابل جبران محیط زیست جلوگیری کنند. در ایران، اصل پنجاه قانون اساسی یکی از مترقیترین اصول مرتبط با محیط زیست است. این اصل، حفاظت از محیط زیست را یک وظیفه عمومی دانسته و هرگونه فعالیتی که موجب تخریب یا آلودگی محیط زیست شود را ممنوع اعلام کرده است. اما جایگاه عملی این اصل در نظام حقوقی ایران، بهویژه در دعاوی مطروحه در دیوان عدالت اداری، همواره با چالشهایی روبهرو بوده است. دیوان عدالت اداری، بهعنوان مرجع رسیدگی به شکایات و اعتراضات عمومی علیه دستگاههای دولتی، نقشی کلیدی در اجرای قوانین زیستمحیطی ایفا میکند. با این حال، امکان استناد مستقیم به اصول قانون اساسی، از جمله اصل پنجاه، در دعاوی مطروحه در این دیوان محدود است. این مقاله تلاش میکند با تحلیل حقوقی اصل پنجاه و بررسی رویه قضایی دیوان عدالت اداری، خلأهای موجود در این زمینه را شناسایی و پیشنهاداتی برای تقویت ضمانت اجرای آن ارائه دهد.
اهمیت موضوع:
محیط زیست و حفاظت از آن به دلایل زیر در نظام حقوقی و اجتماعی ایران اهمیت دارد: 1. تأثیر مستقیم بر سلامت عمومی: تخریب محیط زیست بهصورت مستقیم بر سلامت جامعه تأثیر میگذارد. آلودگی هوا در کلانشهرهایی مانند تهران و اصفهان، کاهش کیفیت آب در مناطق کمآب و تخریب تالابها، نمونههایی از این مشکلات هستند که نیازمند اقدام فوری هستند. 2. نقش محیط زیست در توسعه پایدار: توسعه پایدار بر پایه تعادلی میان نیازهای اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی بنا شده است. بدون حفاظت از منابع طبیعی، نسلهای آینده از حقوق اساسی خود محروم میشوند. اصل پنجاه، بهعنوان یکی از اصول بنیادین قانون اساسی، تضمینکننده این تعادل است. 3. تأثیر بر سیاستگذاری عمومی: بسیاری از سیاستهای دولتی در حوزه صنعت، کشاورزی و شهرسازی، مستقیماً با محیط زیست در ارتباط است. اجرای اصل پنجاه میتواند به اصلاح این سیاستها کمک کند و از تخریب منابع جلوگیری کند. 4. التزامات بینالمللی ایران: ایران عضو معاهدات بینالمللی مختلفی نظیر کنوانسیون رامسر، کنوانسیون تنوع زیستی و توافقنامه پاریس است. اصل پنجاه میتواند مبنای داخلی اجرای تعهدات بینالمللی ایران باشد.
چالشهای موجود:
با وجود اهمیت محیط زیست در نظام حقوقی ایران، چالشهای متعددی در تحقق اصل پنجاه وجود دارد: نبود ضمانت اجرای مؤثر: بسیاری از پروندههای محیط زیستی در دادگاهها بهدلیل فقدان قوانین تکمیلی اصل پنجاه به نتیجه نمیرسند. این امر بهویژه در دیوان عدالت اداری مشهود است. تعارض قوانین با اصل پنجاه: برخی قوانین و مقررات، مانند قوانین مربوط به معادن یا صنایع آلاینده، گاهی با اصل پنجاه در تضاد هستند و اجرای آن را با مشکل مواجه میکنند. کمبود تخصص قضات در مسائل محیط زیستی: بسیاری از قضات، بهویژه در دیوان عدالت اداری، فاقد تخصص کافی در زمینه حقوق محیط زیست هستند و نمیتوانند بهدرستی به دعاوی مرتبط رسیدگی کنند.
اهداف مقاله:
این مقاله با هدف بررسی امکان استناد مستقیم به اصل پنجاه در دعاوی دیوان عدالت اداری تدوین شده است. اهداف اصلی آن عبارتاند از: 1. تحلیل حقوقی جایگاه اصل پنجاه در نظام حقوقی ایران. 2. بررسی رویه قضایی دیوان عدالت اداری در دعاوی محیط زیستی. 3. شناسایی خلأهای قانونی و اجرایی مرتبط با این اصل. 4. ارائه پیشنهاداتی برای تقویت ضمانت اجرای اصل پنجاه.
تحلیل مفهومی و نظری اصل پنجاه
۲.۱. جایگاه اصل پنجاه در نظام حقوقی ایران: اصل پنجاه قانون اساسی، یکی از اصول بنیادین مرتبط با حقوق عمومی و حفاظت از محیط زیست است. این اصل تصریح میکند که حفاظت از محیط زیست، نه تنها وظیفه دولت بلکه یک وظیفه عمومی است. از منظر حقوق عمومی، این اصل جایگاهی فراتر از قوانین عادی دارد و میتواند بهعنوان یک دستور راهبردی برای تمامی قوانین و سیاستگذاریهای کشور عمل کند.
۲.۱.۱. مفهوم “وظیفه عمومی” در اصل پنجاه: در حقوق اساسی ایران، مفهوم “وظیفه عمومی” به معنای تعهدی است که بر تمامی اشخاص حقیقی و حقوقی، اعم از دولت، نهادهای عمومی و شهروندان، تحمیل شده است. این تعهد نه تنها شامل حفاظت فیزیکی از محیط زیست، بلکه شامل پیشگیری از تخریب و آلودگی آن نیز میشود.
۲.۱.۲. مفهوم تخریب غیرقابل جبران: در اصل پنجاه، تخریب غیرقابل جبران محیط زیست ممنوع اعلام شده است. این مفهوم در حقوق بینالملل نیز کاربرد گستردهای دارد و به فعالیتهایی اشاره دارد که منجر به نابودی دائمی یا آسیبهای بلندمدت به محیط زیست میشوند. با این حال، در حقوق داخلی ایران، تعریف دقیقی از “تخریب غیرقابل جبران” ارائه نشده است، که خود یکی از خلأهای قانونی محسوب میشود.
۲.۲. تحلیل تطبیقی اصل پنجاه با اصول مشابه در نظامهای حقوقی دیگر:
۲.۲.۱. آلمان: در قانون اساسی آلمان، ماده ۲۰a به حفاظت از محیط زیست اشاره دارد و دولت را موظف میکند که در سیاستهای خود منافع زیستمحیطی را در نظر بگیرد. برخلاف ایران، این اصل دارای ضمانت اجرایی مستقیم است و میتوان از آن در دعاوی حقوقی استفاده کرد.
۲.۲.۲. هند: قانون اساسی هند نیز حفاظت از محیط زیست را وظیفه دولت میداند. دادگاه عالی هند در چندین پرونده، این اصل را بهطور مستقیم مبنای صدور حکم قرار داده است. این رویکرد میتواند الگویی برای نظام حقوقی ایران باشد.
۲.۲.۳. حقوق بینالملل: در معاهداتی نظیر کنوانسیون رامسر و معاهده پاریس، حفاظت از محیط زیست بهعنوان یک تعهد بینالمللی شناخته شده است. این تعهدات بر حفاظت از منابع زیستی و کاهش آلودگی تأکید دارند و میتوانند مکمل اصل پنجاه باشند.
۲.۳. رابطه اصل پنجاه با سایر اصول قانون اساسی: اصل پنجاه در کنار سایر اصول قانون اساسی، مانند اصل ۴۳ (اقتصاد مبتنی بر عدالت و جلوگیری از آسیب به منابع طبیعی) و اصل ۴۵ (منابع ملی و ثروتهای عمومی)، مجموعهای هماهنگ برای حفاظت از محیط زیست تشکیل میدهد. با این حال، تعارض میان برخی اصول، مانند اولویت اقتصادی در اصل ۴۴ و حفاظت از محیط زیست، یکی از چالشهای مهم در اجرای اصل پنجاه است.
۲.۴. خلأهای مفهومی در اصل پنجاه: 1. نبود تعریف دقیق از مفاهیم کلیدی: واژگانی مانند وظیفه عمومی و تخریب غیرقابل جبران نیازمند تفسیر دقیق در قوانین تکمیلی هستند. 2. عدم ارائه ضمانت اجرا: اصل پنجاه به عنوان یک اصل کلی، فاقد ابزارهای اجرایی مشخص است و نیازمند قوانین تفسیری و تکمیلی است. 3. عدم تطبیق با شرایط روز: این اصل نیازمند بروزرسانی برای پاسخگویی به چالشهای نوین زیستمحیطی مانند تغییرات اقلیمی و فناوریهای نوظهور است.
صلاحیت دیوان عدالت اداری در دعاوی محیط زیستی
۳.۱. جایگاه دیوان عدالت اداری در نظام حقوقی ایران: دیوان عدالت اداری به عنوان یکی از ارکان قوه قضائیه، با هدف رسیدگی به شکایات و اعتراضات مردم نسبت به دستگاههای اجرایی و مقامات دولتی تشکیل شده است. صلاحیت این دیوان، بر اساس ماده ۱۰ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری، شامل موارد زیر است: رسیدگی به شکایات از تصمیمات و اقدامات دستگاههای دولتی. نظارت بر اجرای صحیح قوانین توسط دستگاههای اجرایی. رسیدگی به تخلفات اداری مقامات و کارکنان دولت. در زمینه دعاوی محیط زیستی، دیوان عدالت اداری میتواند به شکایات مرتبط با اقدامات یا تصمیمات دستگاههای اجرایی که منجر به تخریب محیط زیست شدهاند، رسیدگی کند. با این حال، این نقش تاکنون با محدودیتها و چالشهایی مواجه بوده است.
۳.۲. مروری بر قوانین مرتبط با صلاحیت دیوان در حوزه محیط زیست؛ صلاحیت دیوان عدالت اداری در دعاوی محیط زیستی عمدتاً از طریق قوانین زیر تعریف میشود: 1. قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست (۱۳۵۳): این قانون یکی از اسناد اصلی مرتبط با محیط زیست در ایران است که وظایف و اختیارات سازمان حفاظت محیط زیست را مشخص کرده است. دیوان عدالت اداری در مواردی که تخلفی از این قانون توسط دستگاههای اجرایی صورت گیرد، میتواند ورود کند. 2. قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری (۱۳۹۲): ماده ۱۰ این قانون، بهطور مستقیم به صلاحیت دیوان برای رسیدگی به شکایات مرتبط با دستگاههای اجرایی اشاره دارد، اما به دعاوی محیط زیستی بهطور خاص نپرداخته است. 3. قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا (۱۳۷۴): این قانون وظایفی را برای دستگاههای اجرایی در خصوص کاهش آلودگی هوا تعیین کرده است. تخلفات این دستگاهها میتواند از طریق دیوان پیگیری شود. 4. قانون مدیریت پسماندها (۱۳۸۳): این قانون دستگاههای اجرایی را موظف به مدیریت صحیح پسماندها کرده است. دیوان میتواند در موارد تخلف، رسیدگی کند.
۳.۳. محدودیتهای دیوان عدالت اداری در دعاوی محیط زیستی: 1. نبود قوانین صریح در حوزه محیط زیست: قوانین مرتبط با دیوان عدالت اداری، بهندرت به دعاوی محیط زیستی اشاره دارند. این امر باعث میشود که قضات در استناد به قوانین با محدودیت مواجه شوند. 2. محدودیت در رسیدگی به تصمیمات سیاستگذاری: دیوان عدالت اداری نمیتواند تصمیمات کلان سیاستگذاری که به تصویب دولت یا مجلس رسیده است را نقض کند. این موضوع، اجرای اصل پنجاه را در مواردی که تصمیمات کلان به محیط زیست آسیب میزند، دشوار میکند. 3. نبود تخصص زیستمحیطی در دیوان: دیوان عدالت اداری عمدتاً به مسائل حقوق اداری میپردازد و در زمینه تخصصی محیط زیست، ضعف دارد. این موضوع باعث کاهش کیفیت رسیدگی به دعاوی محیط زیستی میشود.
۳.۴. نقش سازمان حفاظت محیط زیست در تعامل با دیوان: سازمان حفاظت محیط زیست بهعنوان مرجع اصلی نظارت بر حفاظت از محیط زیست در ایران، میتواند نقش کلیدی در تقویت صلاحیت دیوان ایفا کند. با این حال، تعامل این سازمان با دیوان با چالشهایی مواجه است: ضعف در ارائه مستندات کارشناسی: بسیاری از پروندههای مرتبط با محیط زیست بهدلیل نبود گزارشهای دقیق کارشناسی مختومه میشوند. کمبود تعامل حقوقی: سازمان محیط زیست بهندرت از ظرفیت دیوان عدالت اداری برای پیگیری تخلفات استفاده میکند.
۳.۵. مطالعه تطبیقی: صلاحیت مراجع قضایی محیط زیستی در سایر کشورها؛ برای بهبود صلاحیت دیوان عدالت اداری در دعاوی محیط زیستی، میتوان به تجربیات سایر کشورها اشاره کرد: 1. هند: در هند، دادگاه عالی نقش فعالی در دعاوی محیط زیستی ایفا میکند. این دادگاه بهطور مستقیم به شکایات مرتبط با تخریب محیط زیست رسیدگی میکند و حتی در برخی موارد، تصمیمات سیاستگذاری را اصلاح کرده است. 2. آلمان: در آلمان، مراجع قضایی محیط زیستی جداگانهای وجود دارند که تخصص بالایی در رسیدگی به دعاوی مرتبط با محیط زیست دارند. این مراجع میتوانند تصمیمات دولت را نیز نقض کنند.
۳.۶. ظرفیتهای تقویت صلاحیت دیوان عدالت اداری؛ برای تقویت نقش دیوان عدالت اداری در دعاوی محیط زیستی، اقدامات زیر ضروری است: 1. تصویب قوانین تخصصی محیط زیستی: تدوین قانونی جامع که بهطور خاص به دعاوی محیط زیستی و نحوه رسیدگی دیوان به آنها بپردازد. 2. ایجاد شعبههای تخصصی: تخصیص شعبههای تخصصی محیط زیستی در دیوان عدالت اداری با استفاده از قضات آموزشدیده در این حوزه. 3. تقویت تعامل با سازمان محیط زیست: افزایش همکاری میان دیوان و سازمان حفاظت محیط زیست از طریق تبادل اطلاعات و ارائه مستندات کارشناسی. صلاحیت دیوان عدالت اداری در دعاوی محیط زیستی، علیرغم جایگاه قانونی آن، با محدودیتهای متعددی مواجه است. نبود قوانین صریح و ضعف در تخصص زیستمحیطی از جمله مشکلات اصلی در این حوزه است. با اصلاح قوانین و ایجاد شعبههای تخصصی، میتوان نقش دیوان را در حفاظت از محیط زیست تقویت کرد.
۳.۲. مروری بر قوانین مرتبط با صلاحیت دیوان عدالت اداری در حوزه محیط زیست؛ صلاحیت دیوان عدالت اداری در دعاوی محیط زیستی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در قوانین مختلف ذکر شده است. این قوانین، هرچند بهصورت صریح به اصل پنجاه قانون اساسی اشاره نمیکنند، اما بهطور ضمنی میتوانند مبنای استناد در دعاوی مرتبط باشند: 1. قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست (۱۳۵۳): این قانون پایه اصلی حفاظت از محیط زیست در ایران است. مواد این قانون بر وظایف دستگاههای اجرایی در جلوگیری از تخریب محیط زیست تأکید دارد و دیوان میتواند تخلفات این دستگاهها را رسیدگی کند. ضعف: نبود ضمانت اجرایی قوی و عدم هماهنگی با اصل پنجاه. 2. قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا (۱۳۷۴): این قانون دستگاهها را ملزم به کاهش آلودگی هوا و اتخاذ تدابیر پیشگیرانه کرده است. تخلفات اجرایی این قانون میتواند در دیوان عدالت اداری پیگیری شود. ضعف: محدودیت در نظارت بر صنایع آلاینده و اجرای ناکارآمد. 3. قانون مدیریت پسماندها (۱۳۸۳): این قانون دستگاههای اجرایی را موظف به مدیریت صحیح پسماندها کرده است. دیوان میتواند در صورت عدم اجرای وظایف، علیه این دستگاهها حکم صادر کند. ضعف: نظارت ناکافی و کمبود ضمانت اجرا. 4. قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری (۱۳۹۲): ماده ۱۰ این قانون، به دیوان صلاحیت رسیدگی به تخلفات دستگاههای اجرایی را میدهد. در دعاوی محیط زیستی، میتوان به این ماده بهعنوان مبنای استناد اشاره کرد. ضعف: عدم تصریح به دعاوی محیط زیستی بهعنوان یک بخش مستقل. 5. قانون ارزیابی زیستمحیطی پروژهها (۱۳۷۳): این قانون دستگاهها را ملزم به ارزیابی زیستمحیطی پیش از اجرای پروژههای بزرگ کرده است. دیوان میتواند در مواردی که این ارزیابیها نادیده گرفته شوند، ورود کند. ضعف: محدودیت نظارت دیوان در تصمیمگیریهای کلان دولتی. 6. قانون حفاظت از جنگلها و مراتع (۱۳۴۶ و اصلاحات بعدی): این قانون حفاظت از منابع طبیعی کشور را بر عهده وزارت جهاد کشاورزی و سازمانهای مرتبط گذاشته است. دیوان میتواند تخلفات دستگاههای مرتبط را در این حوزه بررسی کند. 7. قانون توسعه فضای سبز شهری (۱۳۵۹): این قانون شهرداریها را موظف به توسعه و حفظ فضای سبز کرده است. تخلفات شهرداریها در این زمینه قابل طرح در دیوان عدالت اداری است. 8. قانون شکار و صید (۱۳۴۶): حفاظت از گونههای جانوری و جلوگیری از شکار غیرمجاز در این قانون تصریح شده است. دیوان میتواند در تخلفات مرتبط با نظارت دستگاهها ورود کند. 9. قانون برنامه ششم توسعه (۱۳۹۶): مادههای مختلف این قانون بر حفاظت از منابع آبی، کاهش آلودگی هوا و بهبود مدیریت پسماند تأکید دارد. این قانون میتواند مبنای طرح دعاوی محیط زیستی در دیوان باشد. 10. قانون حفاظت از تالابها (۱۳۹۶): این قانون بر حفاظت از تالابها و جلوگیری از تخریب آنها تأکید دارد. دستگاههایی که وظایف خود را در این زمینه انجام ندهند، قابل شکایت در دیوان عدالت اداری هستند.
۳.۲.۱. تحلیل خلأهای قوانین مرتبط: 1. عدم هماهنگی قوانین با اصل پنجاه: بسیاری از قوانین محیط زیستی بهطور مستقیم با اصل پنجاه منطق نیستند و به آن ارجاع نمیدهند و این امر مانع استناد مؤثر به آن در دعاوی دیوان عدالت اداری میشود. 2. نبود قوانین جامع: قوانین موجود پراکنده هستند و یک قانون جامع و یکپارچه برای حفاظت از محیط زیست در ایران وجود ندارد. 3. نبود ضمانت اجرای قوی: بسیاری از قوانین محیط زیستی فاقد ضمانت اجرای کافی هستند و در عمل به تخلفات محیط زیستی رسیدگی نمیشود. مروری بر قوانین محیط زیستی نشان میدهد که علیرغم وجود زیرساختهای قانونی مناسب، ضعفهای ساختاری و اجرایی جدی وجود دارد. نبود قوانین جامع، عدم ارجاع مستقیم به اصل پنجاه و ضعف در ضمانت اجرا از جمله مشکلات اصلی در تحقق اهداف دیوان عدالت اداری در حوزه محیط زیست است.
تحلیل رویه قضایی دیوان عدالت اداری
۴.۱. جایگاه رویه قضایی در نظام حقوقی ایران: در نظام حقوقی ایران، رویه قضایی بهعنوان یکی از منابع تکمیلی حقوق محسوب میشود. آرای دیوان عدالت اداری، بهویژه در حوزه محیط زیست، میتواند نقش مهمی در تفسیر و اجرای قوانین مرتبط ایفا کند. با این حال، تحلیل آرای موجود نشان میدهد که استناد مستقیم به اصل پنجاه قانون اساسی در دعاوی دیوان نادر است.
۴.۲. تحلیل پروندههای شاخص در دیوان عدالت اداری: برای بررسی رویه قضایی دیوان در دعاوی محیط زیستی، چند پرونده شاخص مورد تحلیل قرار میگیرد: 1. پرونده تخریب تالاب هورالعظیم: شکایتی علیه وزارت نفت در خصوص تخریب تالاب هورالعظیم بهدلیل فعالیتهای نفتی مطرح شد. دیوان عدالت اداری بهجای استناد به اصل پنجاه، به قانون حفاظت از تالابها استناد کرد. ضعف: نبود ارجاع مستقیم به اصل پنجاه در حکم. 2. پرونده آلودگی هوا در تهران: در این پرونده، شکایتی علیه سازمان محیط زیست و وزارت نفت بهدلیل افزایش آلودگی هوا مطرح شد. دیوان در حکم خود به قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا اشاره کرد، اما اصل پنجاه را مبنای حکم قرار نداد. 3. پرونده تخریب جنگلهای شمال ایران: شکایتی علیه وزارت جهاد کشاورزی در خصوص مجوز قطع درختان جنگلهای شمال مطرح شد. دیوان عدالت اداری در حکم خود به قانون حفاظت از جنگلها استناد کرد و از اصل پنجاه نام نبرد.
۴.۳. ضعفهای رویه قضایی در استناد به اصل پنجاه: 1. نبود رویه قضایی یکپارچه: آرای دیوان عدالت اداری در دعاوی محیط زیستی بهصورت پراکنده است و رویکردی یکسان برای استناد به اصل پنجاه وجود ندارد. 2. تمرکز بر قوانین عادی: قضات دیوان اغلب به قوانین عادی استناد میکنند و اصل پنجاه را بهعنوان یک اصل راهبردی نادیده میگیرند. 3. نبود تخصص قضات: بسیاری از قضات دیوان تخصص کافی در حوزه حقوق محیط زیست ندارند و این امر مانع از تفسیر صحیح اصل پنجاه و تطابق آن با قوانین محیطزیست شده است.
۴.۴. پیشنهاداتی برای تقویت رویه قضایی: 1. آموزش قضات: ارائه دورههای آموزشی تخصصی در زمینه حقوق محیط زیست برای قضات دیوان عدالت اداری. 2. ایجاد رویه قضایی واحد: تدوین رویهای واحد برای استناد به اصل پنجاه در دعاوی محیط زیستی. 3. استفاده از کارشناسان محیط زیست: بهرهگیری از نظر کارشناسان محیط زیست در تدوین آرای قضایی.
تحلیل خلأهای قانونی در استناد به اصل پنجاه
۵.۱. جایگاه اصل پنجاه در قوانین عادی: اصل پنجاه قانون اساسی، علیرغم جایگاه راهبردی خود، به ندرت در قوانین عادی مورد تصریح قرار گرفته است. این امر باعث شده که استناد مستقیم به آن در دعاوی حقوقی و قضایی، به ویژه در دیوان عدالت اداری، با چالش مواجه شود. قوانین عادی مرتبط با محیط زیست، اغلب به وظایف دستگاههای اجرایی اشاره دارند، اما ابزارهای کافی برای اجرایی کردن اصل پنجاه ارائه نمیدهند.
۵.۲. مهمترین خلأهای قانونی: 1. نبود قوانین تفسیری برای اصل پنجاه: اصل پنجاه، بهعنوان یک اصل کلی، فاقد تفسیر قانونی و تفصیلی در سطح قوانین عادی است. این خلأ، مانع استفاده مؤثر از این اصل در دعاوی حقوقی شده است. راهکار: تدوین قوانین تفسیری که وظایف دقیق دستگاههای اجرایی و شهروندان را در راستای این اصل مشخص کند. 2. ضعف در ضمانت اجرای قوانین محیط زیستی: بسیاری از قوانین مرتبط با محیط زیست فاقد ضمانت اجرای قوی هستند. برای مثال، قوانین مرتبط با آلودگی هوا یا تخریب جنگلها، مجازاتهای سبک دارند و قوانینی سفت و سخت نیستند و همچنین ابزارهای ناکارآمدی را برای مقابله با تخلفات در نظر گرفتهاند. راهکار: اصلاح بنیادین قوانین موجود و تطبیق آن با رویکردهای جهانی و تشدید ضمانتهای اجرایی. 3. نبود چارچوب قانونی برای دعاوی محیط زیستی در دیوان: قوانین آیین دادرسی دیوان عدالت اداری، بهطور خاص به دعاوی محیط زیستی اشاره نکردهاند. این موضوع باعث شده که قضات دیوان، از اصول کلی و قوانین غیرمرتبط برای صدور حکم استفاده کنند. راهکار: تدوین مقررات ویژهای برای دعاوی محیط زیستی در دیوان عدالت اداری. 4. نبود شفافیت در تعریف وظایف نهادهای دولتی: دستگاههای اجرایی اغلب وظایف و مسئولیتهای خود در حوزه محیط زیست را بهدرستی انجام نمیدهند و همین امر منجر به بروز شکایات متعددی در دیوان عدالت اداری شده است. راهکار: تعریف دقیق وظایف دستگاهها در قوانین و الزام آنها به ارائه گزارشهای دورهای. 5. عدم هم راستایی سیاستهای اقتصادی و محیط زیستی: بسیاری از سیاستهای اقتصادی، مانند توسعه صنایع سنگین، بهرهبرداری از معادن و پروژههای عمرانی، با اصول حفاظت از محیط زیست در تضاد هستند. این تعارض، اجرای اصل پنجاه را با مشکل مواجه کرده است. راهکار: ایجاد هماهنگی میان سیاستهای اقتصادی و الزامات محیط زیستی که هردو از پایههای توسعه پایدار است و همچنین این هماهنگی نیازمند یکپارچه شدن حاکمیت و دستگاههای اجرایی میباشد. 6. نبود حمایت قانونی از سازمانهای مردمنهاد (NGOs): سازمانهای مردمنهاد، نقش کلیدی در نظارت بر تخلفات محیط زیستی دارند. با این حال، قوانین ایران حمایت کافی از این سازمانها به عمل نمیآورند و بسیاری از آنها در بدو تاسیس خود، سرکوب و برچسب امنیتی به آنها میزنند. راهکار: تقویت نقش قانونی سازمانهای مردمنهاد و تسهیل دسترسی آنها به دیوان عدالت اداری و امنیتی زدایی از مسائل مختلف زیستمحیطی.
۵.۳. تحلیل نمونههای عملی: برای بررسی خلأهای قانونی، چند نمونه عملی از دعاوی محیط زیستی در دیوان عدالت اداری تحلیل شده است: 1. پرونده تالاب انزلی: در این پرونده، شکایتی علیه دستگاههای اجرایی بهدلیل تخریب تالاب انزلی مطرح شد. دیوان بهدلیل نبود قوانین کافی برای حمایت از تالابها، به قوانین عمومی استناد کرد و اصل پنجاه را نادیده گرفت. 2. پرونده آلودگی رودخانه کارون: شکایتی علیه صنایع آلاینده مستقر در استان خوزستان بهدلیل آلودگی رودخانه کارون ثبت شد. دیوان، بهجای استناد به اصل پنجاه، صرفاً به قوانین نحوه جلوگیری از آلودگی آبها استناد کرد که ناکافی بود.
۵.۴. پیامدهای خلأهای قانونی: 1. کاهش کارآمدی دیوان عدالت اداری در دعاوی محیط زیستی: نبود قوانین روشن و شفاف باعث شده که دیوان نتواند به درستی به دعاوی محیط زیستی رسیدگی کند. 2. افزایش تخلفات زیستمحیطی: خلأهای قانونی، مانع از پیشگیری مؤثر از تخلفات زیستمحیطی شده و تخریب منابع طبیعی را تسریع کرده است. 3. کاهش اعتماد عمومی به نظام حقوقی: عدم توانایی دیوان در حل مؤثر دعاوی محیط زیستی، موجب کاهش اعتماد عمومی به نظام حقوقی و دستگاه قضایی شده است.
۵.۵. پیشنهادات برای رفع خلأهای قانونی: 1. تدوین قوانین جامع محیط زیستی: تصویب یک قانون جامع که وظایف دستگاههای اجرایی، شهروندان و نهادهای قضایی را در حفاظت از محیط زیست مشخص کند. 2. اصلاح قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری: افزودن موادی که دعاوی محیط زیستی را بهطور خاص پوشش دهد و استناد به اصل پنجاه را تسهیل کند. 3. تقویت ضمانت اجرای قوانین: تشدید مجازاتها برای تخلفات زیستمحیطی و ایجاد نهادهای نظارتی مستقل. 4. ایجاد هماهنگی میان سیاستهای اقتصادی و محیط زیستی: الزام دستگاههای اجرایی به ارائه ارزیابیهای زیستمحیطی دقیق پیش از اجرای پروژههای اقتصادی. 5. تقویت نظارت عمومی و مشارکت مردمی: افزایش نقش سازمانهای مردمنهاد در نظارت بر تخلفات محیط زیستی و تسهیل دسترسی آنها به دستگاههای قضایی.
۵.۳. تحلیل نمونههای عملی
در این بخش به بررسی عملکرد دیوان عدالت اداری و چالشهای موجود در استناد به اصل پنجاه، نمونههای عملی زیر مورد تحلیل قرار میگیرند: 1. پرونده تخریب جنگلهای زاگرس: موضوع: شکایتی علیه وزارت جهاد کشاورزی بهدلیل صدور مجوزهای غیرمجاز برای قطع درختان در جنگلهای زاگرس. رأی دیوان: دیوان به قانون حفاظت از جنگلها و مراتع استناد کرد و از ارجاع به اصل پنجاه خودداری کرد. تحلیل: نبود قوانین تفسیری اصل پنجاه باعث شد که این اصل، علیرغم قابلیت استناد مستقیم، نادیده گرفته شود. 2. پرونده آلودگی نفتی در تالاب هورالعظیم: موضوع: شکایتی علیه شرکت ملی نفت ایران بهدلیل نشت نفت در تالاب هورالعظیم که منجر به آلودگی شدید منطقه شد. رأی دیوان: دیوان بهدلیل نبود شواهد کافی و خلأهای قانونی مرتبط با تالابها، شکایت را رد کرد. تحلیل: عدم وجود ضمانتهای اجرایی قوی و کمبود شفافیت در وظایف دستگاههای دولتی، از دلایل این ضعف بود. 3. پرونده تخریب زیستگاه یوز آسیایی: موضوع: شکایتی علیه وزارت راه و شهرسازی بدلیل ساخت جاده در مناطق حفاظتشده زیستگاه یوز آسیایی. رأی دیوان: دیوان به قانون ارزیابی زیستمحیطی استناد کرد اما به اصل پنجاه ارجاع نداد. تحلیل: ضعف قوانین مرتبط با ارزیابی زیستمحیطی و نبود الزامات قانونی شفاف برای پروژههای عمرانی، از عوامل اصلی این پرونده بود. 4. پرونده آلودگی آبهای خزر: موضوع: شکایتی علیه صنایع پتروشیمی مستقر در استانهای شمالی ایران بهدلیل تخلیه پسماندهای شیمیایی در آبهای خزر. رأی دیوان: دیوان صنایع مذکور را موظف به توقف فعالیتهای آلاینده کرد اما حکم اجرایی قوی صادر نشد. تحلیل: نبود ضمانت اجرای قوی و عدم تعامل دیوان با سازمان حفاظت محیط زیست از نقاط ضعف این پرونده بود.
۵.۴. پیامدهای خلأهای قانونی
خلأهای قانونی موجود در حوزه محیط زیست پیامدهای جدی برای جامعه و نظام حقوقی به همراه دارد: 1. کاهش اثربخشی دیوان عدالت اداری در حفاظت از محیط زیست: عدم وجود قوانین جامع و مشخص، کارایی دیوان عدالت اداری را در حل دعاوی محیط زیستی کاهش داده است. این ضعف باعث شده که بسیاری از شکایات محیط زیستی بدون نتیجه قطعی مختومه شوند. 2. افزایش تخلفات زیستمحیطی: ضعف ضمانت اجرا و نبود چارچوبهای نظارتی مناسب، زمینهساز افزایش تخلفات زیستمحیطی از سوی دستگاههای اجرایی و بخش خصوصی شده است. 3. تشدید آسیب به منابع طبیعی و زیستی: نبود قوانین جامع برای پیشگیری از تخریب محیط زیست، منجر به از بین رفتن منابع طبیعی غیرقابل جبران مانند تالابها، جنگلها و گونههای جانوری شده است. 4. کاهش اعتماد عمومی به نظام حقوقی: ناکارآمدی دیوان عدالت اداری در حل دعاوی محیط زیستی، اعتماد عمومی را نسبت به نظام حقوقی کشور کاهش داده و باعث تضعیف مشارکت مردمی در حفاظت از محیط زیست شده است.
۶.۱. تدوین قوانین تفسیری و تکمیلی
1. تدوین قانون تفسیری اصل پنجاه: قانونگذاری برای تعریف دقیق واژگانی مانند تخریب غیرقابل جبران و وظیفه عمومی. نمونه: تصریح وظایف دستگاههای اجرایی برای جلوگیری از تخریب جنگلها و تالابها. 2. اصلاح قانون ارزیابی زیستمحیطی: الزام دستگاههای اجرایی به ارائه گزارش ارزیابی زیستمحیطی قبل از اجرای پروژهها. نمونه: پروژههای سدسازی و جادهسازی ملزم به رعایت الزامات محیط زیستی باشند. 3. تصویب قانون جامع حفاظت از محیط زیست: یکپارچهسازی قوانین پراکنده محیط زیستی در قالب یک قانون جامع و کارآمد. نمونه: ادغام قوانین حفاظت از جنگلها، مدیریت پسماندها و آلودگی هوا در یک چارچوب قانونی. 4. قانونگذاری برای مسئولیت بین نسلی: تدوین قانونی که حقوق نسلهای آینده را در بهرهبرداری از منابع طبیعی تضمین کند. نمونه: جلوگیری از بهرهبرداری بیرویه معادن و منابع آب زیرزمینی.
۶.۲. تقویت ضمانت اجراهای قانونی
1. جرایم سنگین برای صنایع آلاینده: اعمال جرایم مالی سنگین برای صنایعی که باعث تخریب محیط زیست میشوند. نمونه: صنایع پتروشیمی مستقر در نزدیکی خلیج فارس ملزم به پرداخت جرایم برای آلودگی آب باشند. 2. ایجاد ابزارهای بازدارنده قانونی: تصویب احکام کیفری برای مدیرانی که عمداً موجب تخریب محیط زیست میشوند. نمونه: برخورد کیفری با مدیرانی که تخریب جنگلهای شمال ایران را تسهیل میکنند. 3. ایجاد ضمانت اجرای قضایی در دیوان: الزام دیوان عدالت اداری به صدور احکام اجرایی قوی برای متخلفان محیط زیستی. نمونه: حکم توقف پروژههای آسیبزا مانند ساخت جاده در مناطق حفاظتشده. 4. تأسیس صندوق بازسازی محیط زیست: تأسیس صندوقی برای تأمین مالی بازسازی محیط زیست از محل جرایم زیستمحیطی. نمونه: استفاده از منابع مالی این صندوق برای احیای دریاچه ارومیه.
۶.۳. آموزش و تخصصگرایی در حوزه حقوق محیط زیست
1. ایجاد دورههای تخصصی برای قضات: برگزاری دورههای آموزشی برای قضات دیوان عدالت اداری در حوزه حقوق محیط زیست. نمونه: آشنایی قضات با معاهدات بینالمللی نظیر کنوانسیون رامسر. 2. تأسیس شعبههای تخصصی محیط زیستی: ایجاد شعب تخصصی در دیوان عدالت اداری با قضات آشنا به موضوعات زیستمحیطی. نمونه: رسیدگی به پروندههای زیستمحیطی تالابها در شعبهای تخصصی. 3. تقویت پژوهشهای دانشگاهی: حمایت از پژوهشهای حقوقی در حوزه محیط زیست و ارتباط آنها با اصل پنجاه. نمونه: تأسیس رشته “حقوق محیط زیست” در دانشگاههای کشور. 4. همکاری با سازمانهای بینالمللی: استفاده از تجربیات موفق قضایی در سایر کشورها از طریق تبادل دانش. نمونه: بهرهگیری از رویه قضایی دادگاههای محیط زیستی هند.
۶.۴. تقویت تعامل میان نهادهای مرتبط
1. تعامل دیوان با سازمان حفاظت محیط زیست: الزام سازمان محیط زیست به ارائه گزارشهای کارشناسی برای دعاوی دیوان. نمونه: استفاده از گزارشهای سازمان محیط زیست در پروندههای آلودگی تالابها. 2. نقش پررنگتر سازمانهای مردمنهاد (NGOs): ایجاد ظرفیت برای حضور NGOs در دعاوی زیستمحیطی دیوان عدالت اداری. نمونه: ارائه مستندات توسط NGOs در پرونده آلودگی رودخانه کارون. 3. ایجاد سامانه نظارت مشترک: تأسیس سامانهای برای ثبت تخلفات زیستمحیطی و ارجاع آنها به دیوان عدالت اداری. نمونه: ثبت آنلاین شکایات شهروندان در خصوص آلودگی هوا. 4. تعامل با نهادهای قانونگذار: ارائه پیشنهادات قضایی به مجلس برای تصویب قوانین زیستمحیطی کارآمدتر. نمونه: پیشنهاد قانون جامع مدیریت پسماند توسط دیوان و سازمان محیط زیست.
۶.۵. ترویج فرهنگ حفاظت از محیط زیست
1. ایجاد کمپینهای آگاهیبخش ملی: راهاندازی کمپینهای عمومی برای ترویج حفاظت از محیط زیست. نمونه: کمپینهای جلوگیری از مصرف بیرویه آب در مناطق کم آب. 2. آموزش حقوق زیستمحیطی به مردم: آگاهیبخشی درباره حق دسترسی به محیط زیست سالم و امکان شکایت به دیوان. نمونه: آموزشهای عمومی در رسانهها درباره نحوه ثبت شکایات زیستمحیطی. 3. تشویق مشارکت شهروندان در نظارت: ایجاد سازوکارهایی برای تسهیل مشارکت مردمی در نظارت بر تخلفات زیستمحیطی. نمونه: سیستم گزارشدهی مردمی برای تخلفات زیستمحیطی در سطح محلی. 4. تقدیر از فعالان محیط زیستی: اعطای جوایز به افرادی که در راستای حفاظت از محیط زیست فعالیتهای مؤثری داشتهاند. نمونه: تقدیر از گروههای مردمی که در احیای تالابهای خشکشده نقش داشتهاند.
نتیجهگیری و ارائه چارچوب پیشنهادی
۷.۱. جمعبندی و تحلیل کلی: اصل پنجاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک اصل مترقی در حوزه حفاظت از محیط زیست، جایگاه ویژهای در نظام حقوقی کشور دارد. این اصل حفاظت از محیط زیست را وظیفه عمومی دانسته و هرگونه تخریب غیرقابل جبران را ممنوع اعلام کرده است. اما در عمل، چالشهای مختلفی از جمله نبود قوانین تفسیری، ضعف در ضمانت اجرا، و کمبود تخصص در رسیدگی قضایی، باعث شده است که اصل پنجاه بهصورت محدود و ناکارآمد در دعاوی محیط زیستی مورد استفاده قرار گیرد.
۷.۲. خلأهای اصلی شناساییشده: 1. نبود قوانین تفسیری: عدم تعریف دقیق واژگان کلیدی مانند تخریب غیرقابل جبران و وظیفه عمومی از جمله مشکلات اساسی در اجرای اصل پنجاه است. 2. ضعف در ضمانت اجرا: بسیاری از قوانین مرتبط با محیط زیست فاقد ضمانت اجرایی قوی هستند و تخلفات اغلب بدون پیگرد باقی میمانند. 3. محدودیت صلاحیت دیوان عدالت اداری: دیوان عدالت اداری بهدلیل نبود قوانین صریح و جامع در حوزه محیط زیست، در رسیدگی به این دعاوی دچار محدودیت است. 4. نبود هماهنگی میان نهادهای مرتبط: فقدان تعامل مناسب میان دیوان عدالت اداری، سازمان حفاظت محیط زیست، و سازمانهای مردمنهاد از دیگر موانع اصلی اجرای این اصل است.
۷.۳. چارچوب پیشنهادی برای تقویت استناد به اصل پنجاه
۷.۳.۱. در سطح قانونگذاری: 1. تدوین قانون جامع محیط زیست: تصویب یک قانون جامع که تمامی جنبههای حفاظت از محیط زیست را پوشش دهد و به اصل پنجاه بهعنوان مبنای حقوقی استناد کند. 2. اصلاح قوانین موجود: اصلاح قوانین پراکنده محیط زیستی و ادغام آنها در یک چارچوب یکپارچه. 3. تشکیل کمیسیون ویژه محیط زیست در مجلس: تشکیل کمیسیونی که بهطور خاص بر مسائل محیط زیستی نظارت کند و پیشنهادات قانونی ارائه دهد.
۷.۳.۲. در سطح قضایی: 1. ایجاد شعب تخصصی محیط زیستی در دیوان عدالت اداری: تخصیص شعبههای ویژه با قضات متخصص در حوزه محیط زیست. 2. آموزش قضات و کارشناسان: برگزاری دورههای تخصصی برای قضات و کارشناسان دیوان عدالت اداری در زمینه حقوق محیط زیست. 3. تعامل با کارشناسان محیط زیست: استفاده از گزارشهای کارشناسی دقیق برای صدور احکام مؤثرتر در دعاوی محیط زیستی. 4. تدوین رویه قضایی واحد: ایجاد یک رویه قضایی استاندارد برای رسیدگی به دعاوی محیط زیستی و استناد به اصل پنجاه.
۷.۳.۳. در سطح اجرایی: 1. ایجاد سامانه نظارت بر تخلفات محیط زیستی: تأسیس سامانهای برای ثبت و پیگیری تخلفات زیستمحیطی. 2. تقویت تعامل میان نهادها: افزایش همکاری میان دیوان عدالت اداری، سازمان حفاظت محیط زیست، و سازمانهای مردمنهاد. 3. ایجاد صندوق جبران خسارت محیط زیستی: تأسیس صندوقی که از منابع جرایم زیستمحیطی تأمین شود و برای بازسازی محیط زیست استفاده شود. 4. نظارت بر اجرای پروژههای بزرگ: الزام دستگاههای اجرایی به رعایت قوانین ارزیابی زیستمحیطی در پروژههای عمرانی و صنعتی که در مجموع پروژههای اقتصادی نامیده میشوند.
۷.۳.۴. در سطح اجتماعی
1. آگاهیبخشی عمومی: برگزاری کمپینهای ملی برای افزایش آگاهی عمومی نسبت به اصل پنجاه و حقوق محیط زیستی. 2. تشویق مشارکت مردمی: ایجاد سازوکارهایی برای تسهیل مشارکت مردمی در ثبت شکایات زیستمحیطی. 3. حمایت از سازمانهای مردمنهاد (NGOs): تقویت نقش قانونی سازمانهای مردمنهاد در نظارت بر تخلفات زیستمحیطی. 4. تشویق به رفتارهای پایدار: فرهنگسازی برای استفاده پایدار از منابع طبیعی و کاهش اثرات منفی بر محیط زیست.
۷.۴. نتیجهگیری نهایی
اصل پنجاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از اصول مترقی در حوزه حفاظت از محیطزیست، به صراحت بر اهمیت جلوگیری از تخریب محیطزیست تأکید دارد و این اصل را وظیفهای عمومی تلقی کرده است. با این حال، در نظام حقوقی ایران، پرسشی مهم درباره قابلیت اجرای مستقیم این اصل در دعاوی مطروحه در دیوان عدالت اداری وجود دارد. بررسی قوانین و رویههای قضایی نشان میدهد که اصل پنجاه، اگرچه در بیان کلیات حمایت از محیطزیست نقش مهمی دارد، بهدلیل ماهیت ارشادی و کلی بودن، برای اجرای مستقیم در برخی پروندهها نیاز به قوانین تفسیری و تکمیلی دارد. این امر باعث شده است که قضات دیوان عدالت اداری برای صدور رأی، علاوه بر استناد به اصل پنجاه، به قوانین موضوعه دیگر نیز ارجاع دهند. بنابراین، تقویت چارچوبهای قانونی و تدوین آییننامههای دقیقتر برای اجرایی کردن این اصل ضروری به نظر میرسد. همچنین، آموزش قضات در خصوص ظرفیتهای اصل پنجاه و ارائه تفاسیر حقوقی هماهنگ، میتواند نقشی مؤثر در افزایش کارآمدی این اصل در رسیدگیهای دیوان عدالت اداری داشته باشد. در نهایت، ایجاد توازن میان توسعه و حفاظت از محیطزیست، نیازمند بهکارگیری اصول قانونی و اخلاقی به شکلی همزمان و مؤثر است تا زمینهساز تضمین حقوق نسلهای فعلی و آینده باشد.
منابع:
1. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. 2. قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست، ۱۳۵۳. 3. قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا، ۱۳۷۴. 4. قانون مدیریت پسماندها، ۱۳۸۳. 5. قانون ارزیابی زیستمحیطی پروژهها، ۱۳۷۳. 6. قانون حفاظت از جنگلها و مراتع، ۱۳۴۶ (با اصلاحات بعدی). 7. قانون حفاظت از تالابها، ۱۳۹۶. 8. قانون برنامه ششم توسعه جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۹۶. 9. مجموعه آرای دیوان عدالت اداری مرتبط با دعاوی محیط زیستی. 10. مقالات و پژوهشهای علمی: محمدرضا زمانی، “اصل پنجاه قانون اساسی و چالشهای اجرایی آن در ایران”، فصلنامه حقوق عمومی، ۱۳۹۸. علی اکبر حیدری، “تحلیل تطبیقی حقوق محیط زیست در ایران و آلمان”، مجله حقوق تطبیقی، ۱۴۰۰. رضا اکبری، “بررسی ضمانت اجرای قوانین محیط زیستی در نظام حقوقی ایران”، پژوهشهای حقوقی، ۱۳۹۹. 11. کتب تخصصی: سلیمانی، حسن. حقوق محیط زیست: مبانی و مسائل کاربردی. تهران: انتشارات سمت، ۱۳۹۷. رحیمی، مهدی. دیوان عدالت اداری و دعاوی زیستمحیطی. تهران: انتشارات مجد، ۱۳۹۵. 12. اسناد بینالمللی: کنوانسیون رامسر (۱۹۷۱). توافقنامه پاریس (۲۰۱۵). کنوانسیون تنوع زیستی (CBD). 13. پایگاههای آنلاین: وبسایت دیوان عدالت اداری: www.dadiran.ir سازمان حفاظت محیط زیست ایران: www.doe.ir بانک اطلاعات حقوقی محیط زیست: www.environmental-law.ir
واژهها و تعاریف:
“تالاب”: بر اساس کنوانسیون رامسر (1971):”تالاب به مناطق باتلاقی، آبگیر، مرداب و یا آبهای طبیعی یا مصنوعی، دائم یا موقت اطلاق میشود که در آنها آب بهصورت راکد یا جاری، شیرین، شور یا لبشور وجود دارد. این تعریف شامل مناطقی از سواحل دریا میشود که عمق آب در پایینترین جزر از ۶ متر تجاوز نکند.” منبع: کنوانسیون رامسر، ۱۹۷۱
“ضمانت اجرا”: ضمانت اجرا در حقوق به مجموعه ابزارها و تدابیری گفته میشود که برای تضمین رعایت و اجرای قوانین، احکام و مقررات یا جبران تخلف از آنها به کار میروند. این تدابیر میتوانند اشکال مختلفی از جمله ضمانتهای کیفری (حبس، جریمه)، مدنی (الزام به جبران خسارت) و اداری (لغو مجوز یا محدودیت قانونی) داشته باشند. به عبارت دیگر، ضمانت اجرا به مثابه ابزاری برای الزام افراد به تبعیت از قانون و پیشگیری یا مقابله با تخلفات عمل میکند. منبع: کاتوزیان، ناصر. “مقدمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران”، انتشارات میزان، ۱۳۸۵.
اصل پنجاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: “در جمهوری اسلامی، حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفهای عمومی تلقی میگردد. از این رو، فعالیتهای اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است.”
تعریف دیوان عدالت اداری: دیوان عدالت اداری یکی از نهادهای قضایی در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران است که بهمنظور رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأموران، واحدها یا آییننامههای دولتی و شهرداریها و همچنین احقاق حقوق شهروندان تأسیس شده است. این دیوان بهصورت مستقل فعالیت میکند و وظیفه اصلی آن تضمین اجرای عدالت اداری و پیشگیری از تجاوز نهادهای دولتی به حقوق افراد است. دیوان عدالت اداری طبق اصل 173 قانون اساسی تشکیل شده و صلاحیت رسیدگی به دعاوی مربوط به تصمیمات و اقدامات نهادهای عمومی را دارد. آرای این دیوان پس از صدور، لازمالاجرا بوده و در برخی موارد قابلیت اعتراض و تجدیدنظرخواهی دارد. منبع: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل 173 قانون دیوان عدالت اداری، مصوب 1392.
Leave A Comment